«رهبری» موارد ضروری توانایی و آمادگی برای الهامبخشیدن به دیگران را به تصویر میکشد. رهبری اثربخش بر پایهی ایدهها شکل میگیرد؛ اما تا زمانی که این ایدهها به سایر افراد مجموعه منتقل نشود و آنها را در جهت همراهی با رهبر تیم در مسیر فعالیتهای لازم ترغیب نکند، این امر میسّر نخواهد بود و تأثیر چشمگیری نیز نخواهد گذاشت. برای دادن پاسخی سادهتر به سؤال رهبری چیست یا رهبر چه کسی است، باید گفت که رهبر کسی است که الهامبخش افکار و هدایتگر اعمال است. از جمله ویژگیهای رهبر، داشتن ترکیبی از مهارتهای شخصیتی و رهبری است که افراد را با گروه همراه میکند و در جهت فعالیت برای دستیابی به اهدافی مشترک سوق میدهد.
رهبری چیست و رهبر کیست؟
«رهبری» هنر انگیزه دادن به گروهی از افراد برای اقدام در جهت دستیابی به هدفی مشترک است؛ این توصیف ساده میتواند تعریف رهبری باشد. در سازمانها و کسبوکارها، «رهبری» میتواند بهمعنای هدایتکردن کارگران و همکاران با یک استراتژی مشخص برای تأمین نیازهای شرکت باشد.
رهبری به عنوان نقشی تعریف شده که در آن، یک فرد مسیر سازمان را تعیین میکند، بر افراد شاغل در سازمان تاثیر میگذارد و آنها را در جهت رسیدن به یک ماموریت یا هدف مشخص، هدایت میکند. رهبری، همان کاری است که رهبران انجام میدهند! به صورت چکیده میتوان گفت: رهبری یک جایگاه نیست، بلکه یک رفتار است. رهبری یعنی به افراد انگیزه بدهیم تا با چشمانداز، ماموریت و ارزشهای سازمان زندگی کنند
رهبر واقعی کسی نیست که فقط افراد را هدایت میکند، بلکه کسی است که به آنها انگیزه حرکت در جهتی را میدهد که بتوانند بر اطراف خود تأثیر مثبتی بگذارند. رهبر کسی است که بداند چگونه میتوان با بهبود شرایط، افراد را تشویق کرد که به سمتی حرکت کنند که در جهت پیشبرد اهداف جمعی بینش بهتری داشته باشند. رهبران موفق میتوانند درحالی که افراد را در اولویت قرار میدهند، در جهت تحقق دیدگاه خود تلاش کنند. ایجاد انگیزه در افراد لازم است، اما کافی نیست؛ رهبران برای موفقیت باید بتوانند بهصورت همدلانهای با افراد ارتباط برقرار کنند.
رهبر جرقه شروع کار را میزند. رهبر کسی است که با کارکنان وارد ارتباط میشود و از همان ابتدای کار، سیاستها و برنامههای سازمان را برای آنها روشن میکند. در کارکنان انگیزه ایجاد میکند (مشخص شدن آرمان). یک رهبر، نقش مشوق را در محیط کار ایفا میکند. او از طریق پاداشهای نقدی و غیرنقدی، به کارکنان انگیزه میدهد و آنها را نسبت به انجام وظایفشان ترغیب میکند.
رهبر کارکنان را راهنمایی میکند. یک رهبر نقش راهنما را برای کارکنان سازمان ایفا میکند. راهنمایی به این معنی است که رهبر راه و روش انجام موثر و کارآمد وظایف را به کارکنان نشان میدهد.
رهبر اعتماد به نفس کارکنان را بالا میبرد. اعتماد به نفس یک فاکتور مهم است که رهبر با نشان دادن اثرات تلاشهای کاری کارکنان به آنها، میتواند این حس را در آنها تقویت کند. رهبر به شکلی شفاف، نقش کارکنان را به آنها شرح میدهد و رهنمودهای لازم را به آنها توضیح میدهد تا بتوانند به شکلی موثر، به اهدافشان جامه عمل بپوشانند. در نتیجه این عمل، حس اعتماد به نفس در کارکنان افزایش مییابد.
یک نکته مهم دیگر، این است که رهبر، باید به مشکلات کارکنان اهمیت بدهد، وقت بگذارد و به گوش شنوایی برای شکایات آنها تبدیل شود. در کارکنان روحیه و رضایت شغلی ایجاد میکند. اعتماد کارکنان را جلب میکند و شور و اشتیاق کار گروهی در جهت رسیدن به هدف را در آنها زنده میکند و محیط کاری متناسبی را در سازمان ایجاد میکند.
پس از اینکه فهمیدیم رهبری چیست، میتوانیم در جهت شناخت رهبرهای موفق و عواملی که آنها را به رهبر تبدیل کرده است، گام برداریم.
نقش رهبری در سازمان چیست؟
کارکنان سازمان به مثابه کشتیهای خالی هستند؛ آنها تجربه، استعداد و دانش منحصربفردی دارند، ولی این وظیفه رهبری سازمان است که به آنها سوخت تعهد و انگیزه را بدمد و آنها را در مسیر هدف به پیش براند. نقش رهبری در سازمان، یک نقش حیاتی است. رهبری در کسبوکارها با اجرا پیوند میخورد و هر تعریفی از آن دربرگیرندهی این موضوع است. اما دقیقا نقش رهبری چیست؟ نقش رهبری در سازمان فقط به سود مربوط نمیشود؛ کسانی که بهعنوان رهبران تأثیرگذار شناخته میشوند، در حقیقت درآمد شرکتها را افزایش میدهند. وظیفه رهبر در سازمان، برآوردن انتظارات هیئتمدیره بر مبنای سوددهی و پیشرفت کسبوکار و توسعه منابع انسانی است.
اصطلاح «رهبری» و «مدیریت» بهصورت متناوب استفاده میشود، اما تعریف این دو کمی متفاوت است. «رهبری» به داشتن ویژگیهایی نیاز دارد که از وظایف مدیریتی فراتر است. رهبر برای آنکه تأثیرگذار باشد، بهطور قطع باید منابع موجود در سازمان را مدیریت کند؛ خصایصی چون توانایی برقراری ارتباط موثر، الهامبخشی و تأثیرگذاری و قدرت نظارت درست، از ویژگیهای رهبر موفق در هر سازمانی است. بین رهبری و مدیریت سازمان تفاوت وجود دارد. مدیر تمرکزش را روی فرآیند عملیاتی سازمان و تولید محصول متمرکز میکند، استراتژی تعیین میکند و راهکار حل مشکلات را شناسایی میکند. در مقابل، هدف اصلی هر رهبر باید این باشد که کارکنان سازمان را با چشمانداز سازمان همسو کند.
ارزش رهبران بامیزان مشارکت در ایجاد مدل های ذهنی دیگران اندازه گیری می شود.
کار رهبران صرفاً این نیست که به افراد بگویند چه کاری انجام بدهند و چه کاری انجام ندهند. یک رهبر عالی، کسی است که به کارکنان قدرت میدهد تا تصمیمهایی بگیرند که با اهداف و چشمانداز سازمان همراستا باشد و در نهایت، هوشمندانهتر عمل کنند. کار رهبر سازمان، انگیزهبخشی و کوچینگ است. رهبران جامعهای را در سازمان ایجاد میکنند که کاملا مشارکتی است و به تمامی افراد القا میکنند که کار و مشارکت آنها، مهم است و اهمیت دارد.
کلیدیترین نقش های رهبری در سازمان را میتوان در 5 مورد زیر خلاصه کرد:
1) در تمامی سطوح مورد نیاز است
رهبری، یک وظیفه است که در تمامی سطوح مدیریت نقش پررنگی دارد. مدیران شاغل در سطوح بالای مدیریتی، باید خودشان را به ویژگیهای رهبری مجهز کرده و در تعامل و همکاری با کارکنان، نسبت به تعیین برنامهها و سیاستها اقدام کنند. مدیران سطح میانی، باید در اجرای برنامههای تعیینشده توسط مدیران عالی، از ویژگیهای رهبری بهره ببرند.
2) نماینده سازمان است
مدیری که به ویژگیهای رهبری مجهز باشد، نقش نماینده را برای سازمان ایفا میکند. چنین فردی مشکلات سازمان را در سمینارها، کنفرانسها و جلسات عمومی منعکس میکند. نقش رهبر این است که دلایل و اهداف تاسیس شرکت را به عموم اعلام کند، از انسجام گروهش دفاع کند و همانند یک نگهبان، از منافع سازمانش محافظت کند.
3) بین اهداف فردی و اهداف سازمانی، یکپارچگی ایجاد میکند
یک رهبر از طریق ویژگیهای رهبری، میکوشد تا بین اهداف شخصی کارکنان و اهداف سازمان، هماهنگی و تطابق ایجاد کند. رهبر سازمان، تلاشهای افرادش را همسو میکند تا همگی در کنار هم، موتور حرکت سازمان به اهداف را روشن نگه دارند. برای انجام این کار، رهبر باید بتواند نقش یک فرد تاثیرگذار را ایفا کند، جرقه اشتیاق برای همکاری را بین افراد شعلهور سازد و انگیزه رسیدن به اهداف را در آنها زنده نگه دارد.
4) از کارکنان درخواست پشتیبانی میکند
یک رهبر، در کنار این که وظایف مدیریتی را به عهده دارد، باید بتواند به عنوان انسان، از دیگران کمک بخواهد و از کارکنانش درخواست همکاری به عمل آورد. هر چه سطح شخصیت، هوش، بلوغ و تجربه رهبر بالاتر باشد، بهتر میتواند دست یاری به سوی افرادش دراز کرده و نتایج مثبتی خلق کند. فردی که سمت رهبری سازمان را به عهده دارد، باید با آغوش باز از پیشنهادات استقبال کند و در صورت ارزشمند بودن، این پیشنهادات را در برنامههای شرکت پیادهسازی کند. مزیت چنین اقدامی، این است که تمایل کارمندان برای کار کردن بیشتر میشود و اشتیاق آنها برای حل مشکلات سازمان، رو به افزایش میگذارد.
5) نقش دوست، فیلسوف و راهنما را ایفا میکند.
یک رهبر، زمانی موفق خواهد شد که این سه بعد شخصیتی را در خودش پرورش بدهد. رهبر، مانند یک دوست، احساسات، نظرات و خواستههایش را با کارکنان به اشتراک میگذارد. با کمک هوش و تجربهاش، به یک فیلسوف تبدیل میشود و هر زمان که کارکنان به کمک نیاز داشته باشند، رهنمودهای لازم را در اختیار آنها قرار میدهد. از طریق نظارت بر کارکنان و توصیف برنامهها و سیاستهای مدیران عالی به آنها، نقش راهنما را برای اعضای گروهش ایفا میکند. گاهی اوقات نیز پیش میآید که لازم است رهبر در جایگاه مشاور ظاهر شود، یک رویکرد حل مساله را در پیش بگیرد و با گوش دادن به مشکلات کارکنان، در جهت رفع آنها تلاش کند
ویژگیهای رهبری چیست؟
برخی معتقدند رهبری یک ویژگی ذاتی است و انسانهایی که رهبر به دنیا نیامده باشند، شانسی برای تبدیل شدن به یک رهبر خوب نخواهند داشت؛ اما واقعیت این است که رهبران، لزوما با ویژگیهای رهبری به دنیا نمیآیند. رفتارهای رهبری را میتوان به صورت اکتسابی آموخت و در آنها مهارت پیدا کرد.
اگرچه به نظر میرسد که برخی از افراد بهطور طبیعی از استعداد رهبریکردن برخوردارند، اما هرکسی میتواند با تقویت مهارتهای مخصوص این حرفه، آموزش ببیند که رهبر باشد. انسانهای بسیاری را در طول تاریخ دیدهاید که بدون داشتن هیچگونه تجربهای از رهبریکردن، بهسمت انجامدادن این کار قدم برداشتند و توانستهاند عدهای را برای انجامدادن کارهای پیشنهادی خود در جهت بهثمررساندن هدفی خاص متقاعد و همراه کنند؛ بهطور معمول، اینگونه افراد دارای صفات و خصوصیات جذابی بودند که در ایفای نقش رهبری به آنها کمک میکرده است.
اما بهترین جواب به سوال ویژگیهای رهبری چیست را از زبان اریکا اندرسون (Erika Anderson) ببینیم. اریکا اندرسون نویسنده کتاب «پیشرو باش تا مردم همراه شوند» میگوید:
«رهبری نیز مانند بسیاری از کارها تواناییهایی را میطلبد که در وجود برخی از افراد بیشتر وجود دارد؛ بنابراین، واقعیت این است که بیشتر افرادی که با معیارهای توانایی رهبری ذاتی وارد این عرصه میشوند، میتوانند رهبران خوب و موفقی باشند.»
اما رهبران برای تأثیرگذاری بیشتر باید تلاش کنند تا ویژگیها و مهارت های نرم متعددی را کسب کنند؛ همچنین، رهبر خوب شدن به این معناست که مهارتهای تخصصی چشمگیری را، که مربوط به تیم شما و صنعت میشود، نیز داشتهباشید. در ادامه، به برخی از ویژگیهایی اشاره میکنیم که هنگام تقویت و توسعهی تواناییهای رهبری خود باید به آنها توجه داشتهباشید:
۱. انعطافپذیری
هنگامی که رهبر هستید، با طیف وسیعی از افراد، فرایندها و عملیات سروکار خواهید داشت. این مؤلفهها ممکن است به طور مرتب تغییر کنند. دانستن اینکه چه زمانی باید منعطف باشید، به شما کمک میکند که فرایندها را تسهیل کنید و افراد تیم را به رشد و یادگیری مهارت های جدید تشویق کنید؛ برای مثال، شاید متوجه شوید که عضوی از تیم در انجام وظیفهی جدید خود بسیار عالی عمل کرده است. به جای اینکه باقی کارهای اصلی خود را تکمیل کنید، ممکن است وظایفی را به او محول کنید که در توسعهی این مهارت جدید به او کمک کند. بله، در پاسخ به سوال ویژگیهای رهبری چیست اولین پاسخ این است که افراد انعطافپذیر بسیار در امر رهبری موفق هستند.
۲. همدلی
تمرین همدلی به شما کمک میکند که اطرافیان خود را بهتر درک کنید، اعتمادسازی کنید و روابط خود را گسترش دهید. به موفقیتها و چالشهای آنان بهدقت گوش کنید و در صورت لزوم، در پاسخ آنها را راهنمایی کنید و به آنها پیشنهادهایی را ارائه دهید. درک کارهای اعضای تیمتان به شما کمک میکند که برای رسیدن به هدفتان فرایندها را بهتر توسعه دهید.
۳. قاطعیت
به عنوان رهبر، به احتمال زیاد لازم است که تصمیمات چالشبرانگیزی بگیرید. زمانی که میخواهید تصمیمی بگیرید، باید هرقدر که میتوانید منطقی و باملاحظه باشید و حواستان به زمان باشد. استفاده از ابزارهای تصمیمگیری، مانند تحلیل داده (data) یا SWOT، به شما کمک میکند که تصمیمات بهتری بگیرید. پس قاطعیت نیز یکی از پاسخهای مناسب به این سوال است:
۴. ارتباط صمیمی
ارتباط موثر به شما کمک میکنند که اختلافها را کاهش و عملکرد را بهبود دهید؛ همچنین، همکاری را در تیم شما بالا میبرد. با اعضای تیم خود ارتباط برقرار کنید و چشماندازهای خود و موقعیتهایی که برای رسیدن به آن در اختیار دارید را برای آنها توضیح دهید. شنوندهی فعال بودن نیز جنبهی دیگری از ارتباطات تأثیرگذار برای درک بهتر نیازها و ایدههای اطرافیانتان است. هنگامی که با تیم خود ارتباط برقرار میکنید، سعی کنید تا جایی که میتوانید واضح و روشن صحبت کنید تا همه بتوانند نیازهای شما و آنچه از آنان انتظار میرود را درک کنند.
ویژگی های رهبران موفق چیست؟
استیو جابز میگوید: مدیریت به معنی وادار کردن مردم به انجام کاری است که تمایلی به انجام آن ندارند؛ اما رهبری به معنای ترغیب کردن افراد به انجام کارهایی است که هرگز تصور نمیکردند از عهده انجامش بربیایند. برای تبدیل شدن به یک رهبر خوب و موفق در سازمان، باید خودتان را به مجموعهای از ویژگیها مجهز کنید که از جمله مهمترین آنها میتوانیم به دارا بودن هنر برقراری ارتباط، و مسئولیتپذیری، مثبتنگری، خودآگاهی، هوش هیجانی، توانمندسازی، شجاعت، احترام، تابآوری و تاثیرگذاری اشاره کنیم. اگر خودتان را به این ویژگیها مجهز کنید، میتوانید به رهبر خوبی برای سازمانتان تبدیل شوید.
1) هنر برقراری ارتباط
رهبری موثر و برقراری ارتباط موثر، مانند تاروپود یک فرش، در هم آمیخته هستند. شما به عنوان رهبر، باید بتوانید به انواع شکلهای مختلف، با افرادتان ارتباط برقرار کنید، اطلاعات را به آنها انتقال بدهید و به عنوان یک کوچ، فرآیند کوچینگ را روی آنها پیاده کنید.
کارکنانی که باید با آنها ارتباط برقرار کنید، نقشهای مختلفی دارند و هویت اجتماعی آنها بسیار متنوع است. برای کسب مهارت در این حوزه، مقاله برقراری ارتباط موثر را مطالعه کنید.
2) مسئولیتپذیری
شاید این نقلقول معروف را شنیده باشید که میگوید: «یک رهبر خوب، در شکستها، بیشتر از سهم خودش بار مسئولیت را به عهده میگیرد و در موفقیتها، کمتر از سهم خودش مسئولیت میپذیرد.» یک رهبر قدرتمند، در قبال نتایج تیم، چه خوب و چه بد، مسئول است. رهبر نه تنها خودش مسئول است، بلکه به عنوان الگو عمل میکند و این حس را به اعضای سازمان نیز منتقل میکند. بنابراین، اگر سازمانی دیدید که کارکنان آن، در مقابل عملکردشان مسئولیتپذیر هستند، میتوانید این موفقیت را به رهبر آن نسبت بدهید.
3) مثبتنگری
داشتن رویکرد مثبت، مسری است. اگر اعضای تیم شما توسط افراد خوشانرژی رهبری و احاطه شده باشند، خودشان نیز مثبتنگر میشوند و با پشتکار بیشتری برای رسیدن به اهداف سازمان تلاش میکنند. مثبتنگری، به اشکال متفاوتی میتواند در محیط کار حاکم شود. شما میتوانید زمانی را به شادی و سرگرمی کارکنان اختصاص بدهید؛ البته نباید از این نکته غافل شد که باید بین زمان کار و زمان سرگرمی، تعادل برقرار باشد. حتی آرامترین محیطهای کاری نیز دورههایی استرسآور و ملتهب را تجربه میکنند. نحوه واکنش رهبران به این شرایط، نقش حیاتی در بقای سازمان ایفا میکند. اگر رهبران مدیریت بیشتری بر خودشان داشته باشند و دیدگاه مثبت خودشان را حفظ کنند، کارکنان نیز از آنها الگو خواهند گرفت و بهجای سراسیمگی، روحیهشان را حفظ خواهند کرد.
4) خودآگاهی
خودآگاهی، یک مهارت درونی است و جزو اساسیترین ویژگیهای مدیران موفق به شمار میرود. شما باید آگاه باشید که کارکنان شما را چگونه میبینند؟ هنگام عصبانیت چه واکنشی از خودتان نشان میدهید و نحوه گفتار شما چه تاثیری روی کارکنانتان دارد؟
5) هوش هیجانی
ویژگی های رهبران موفق اجازه بدهید یک تمرین عملی برای تقویت هوش هیجانی یا همان EQ معرفی کنیم: به شکل پیوسته، تلاش کنید دلایل نهفته در پشت رفتار کارکنان را شناسایی کنید. شاید آنها اعتماد کافی به خودشان ندارند، ممکن است تجربه بدی را پشت سر گذاشته باشند، همچنین این احتمال وجود دارد که از گرفتن تصمیمهای بد، ترس داشته باشند. وقتی به این دلیل پی بردید، خواهید توانست با طمانینه و سعه صدر بیشتری با آنها برخورد کنید.
6) توانمندسازی
به عنوان رهبر سازمان، یکی از وظایف اصلی شما این است که مطمئن شوید همه کارمندان به فرصتهای رشد عالی دسترسی دارند، حس تاثیرگذاری معنادار دارند و در جهت منفعترسانی به جامعه تلاش میکنند. برای این کار، تلاش کنید وظایف مناسب با هوش و استعداد هر فرد را به او تخصیص بدهید، رهنمودهای مفیدی را به آنها ارائه دهید و تا حد امکان از تصمیمهایشان حمایت کنید؛ بدین ترتیب، آنها علاقه و انگیزه پیدا خواهند کرد و سرعت تلاشهایشان را مضاعف خواهند کرد.
7) احترام
برخورد محترمانه با کارکنان، یکی از ویژگیهای اساسی رهبران موفق است. برخورد احترامآمیز با افراد، باعث میشود تا تناقضها و تنشها راحتتر حلوفصل شوند؛ اعتمادسازی شود و بهرهوری سازمان ارتقا پیدا کند.
8) شجاعت
صحبت کردن در محیط کار، دشوار است؛ وقتی بخواهید ایده جدیدی را در سازمان مطرح کنید، به گزارشها بازخورد بدهید یا نگرانیهایتان را با اعضا به اشتراک بگذارید، لازم است که از خودتان شجاعت به خرج بدهید. رهبران شجاع، به جای پشت گوش انداختن مشکلات و تناقضها، شجاعانه قدم در راه میگذارند و امور را در مسیر صحیح رهنمون میشوند.
9) تابآوری
قدرت واقعی رهبر در روزهای سخت مشخص میشود. یک رهبر خوب، به جای جا زدن، آستینهایش را بالا میزند و کنترل امور را به دست میگیرد. اگر میخواهید به رهبر موفقی تبدیل شوید، باید به شکل ذاتی، روحیه مثبتگرایی را در خودتان پرورش بدهید، در کمال آرامش خاطر به موقعیتهای دشوار پاسخ بدهید و تمرکزتان را از روی مشکلات برداشته و روی راهکارها معطوف سازید. هر چه تجربه بیشتری در رهبری داشته باشید، سطح تابآوریتان بالاتر خواهد رفت.
10) تاثیرگذاری
تاثیرگذاری، یکی از پررنگترین ویژگیهای رهبران موفق است. رهبری که تلاش میکند بر پایه منطق، احساسات و مشارکت، الهامبخش ظاهر شود و روی کارکنان تاثیر بگذارد، در حال انجام کار ارزشمندی است. نمونههایی از کارهایی که برای اثرگذاری روی کارمندان سازمان میتوان انجام داد، به شرح زیرند:
به روشنی بیان کنید که چه میخواهید
به شکل احساسی با افراد ارتباط برقرار کنید
به کارکنان حس مهم بودن بدهید
شخصیت انتقادپذیر و کاریزماتیک داشته باشید
در جهت رسیدن به اهداف مشترک تلاش کنید
پیشنهادها و نظرات کارمندان را جویا شوید
روابط واقعی و طولانیمدت بسازید
در شبکههای مجازی مانند اینستاگرام و لینکدین، حرفهای فعالیت کنید
حال که متوجه شدیم رهبری چیست و با ویژگیهای یک رهبر آشنا شدیم وقت آن رسیده تا به نقش تجربه در تکامل مهارتهای رهبری بپردازیم. امیدواریم که با مثال زیر، بهترین جواب برای نقش تجربه در تکامل مهارتهای رهبری چیست را بهدرستی درک کنید.
استیو جابز (Steve Jobs) مثال بارزی از کسی است که شنیدن نامش یادآور نقش رهبر در سازمان است. چندی پس از بنیاننهادن کمپانی اپل، (Apple) بهدلیل اختلافات داخلی، هیئتمدیره او را اخراج کرد. پس از چند سال و کسب تجربه در استودیویی که تأسیس کرده بود، دوباره مدیرعامل اپل او را در این کمپانی استخدام کرد و ساخت آیفن (iPhone) را شروع کرد. اگرچه جابز یک نابغه بود، اما در شروع کار تا حدودی نابالغ به نظر میرسید؛ او بر سر همکاران و شرکای خود فریاد میکشید؛ بهگفته کارمندان سابق این شرکت، او فرد صبوری نبود و هیچگونه ناکامیای را در فعالیت حرفهای خود تاب نمیآورد؛ همچنین احساسات انسانی کارمندان و تمجید از کار خوب آنان را به رسمیت نمیشناخت و انضباط خشک حرفهای را ترجیح میداد.
اما در زندگینامه او نوشته شده است که به فراخور کسب تجربیات بیشتر، در سبک مدیریتی او نشانههای بلوغ آشکار شد و با تعدیل خصوصیات منفی خود و درک محدودیتهای کارکنان، موفق شد تا با آنان همدلی نشان دهد؛ در نهایت، پس از مرگ او در سال ۲۰۱۱، شهرت کمپانی اپل، که او تأسیس کرده بود، از بین نرفت و نام او هنوز همردیف با نبوغ است و بسیاری از دستاوردهای اپل بدون رهبری او هرگز به دست نمیآمد.
مزایای مهارتهای تأثیرگذار در رهبری چیست؟
مزایای بسیاری برای یادگیری مهارتهای رهبری وجود دارند؛ از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱. میتوانید نقاط قوت و ضعف خود را بهسرعت شناسایی کنید
رشد برای شما در جایگاه یک رهبر، به معنای یادگیری کارهایی است که آنها را بهخوبی انجام میدهید و همچنین حوزههایی را در بر میگیرد که احتمالا به توسعهی آنها نیاز دارید؛ بنابراین، هم شما میتوانید پتانسیل خود را دریابید و هم کسانی که هدایتشان میکنید، میتوانند تواناییهایتان را درک کنند. شما بهسرعت نقاط قوت و ضعف خود را یاد میگیرید، زیرا تیم، پروژه، جلسات یا واحدهای دیگری که با آنها کار میکنید، اغلب این نکات را چندبرابر میکنند و انعکاس میدهند.
۲. درک بهتری از مسیر شرکت پیدا میکنید
در پاسخ به سوال مزایای مهارتهای تأثیرگذار در رهبری چیست میتوان گفت پیدا کردن درک بهتر از مسیر شرکت یکی از مهمترینِ این مزایاست. با بر عهده گرفتن مسئولیتهای بیشتری در رهبری، نیاز است که درک بیشتری از اهداف شرکت خود پیدا کنید. درک بیشتر چشماندازهای شرکت میتواند به شما در جهتدهی اهدافی که برای موفقیت شرکت لازم است، کمک کند؛ همچنین، به شما کمک میکند که اهداف مشخصی را برای خود و تیمتان تعیین کنید.
۳. میتوانید انگیزهی تیم خود را افزایش دهید
اطلاعات بیشتری که درمورد رهبری تأثیرگذار کسب میکنید، به شما کمک میکنند که به تیم خود انگیزه دهید؛ این انگیزه میتواند با قدردانی، پاداش یا تشویق انجام شود. تشویق اعضای تیمتان کارآمدی و روحیهی آنها را بهبود میبخشد و دستیابی به اهداف تعیینشده را آسانتر میکند.
۴. میتوانید تیم خود را یکپارچه کنید
زمانی که چشم انداز و هدف مشخصی داشتهباشید، رهبری بسیار مؤثر عمل میکند. درک دقیق اینکه چگونه میخواهید به اهدافتان برسید به شما در تعیین جهت تیم کمک میکند. زمانی که اعضای تیم شما اهداف و مسئولیتهای خود را بدانند، میتوانند با یکدیگر برای رسیدن به موفقیت کار کنند.
۵. میتوانید اعضای تیم خود را حفظ کنید
زمانی که بدانید چگونه تیم خود را بهخوبی رهبری کنید، اعضای تیم به اهداف بیشتری دست پیدا میکنند و حس موفقیت بیشتری را تجربه میکنند.
تا اینجای کار انتظار میرود تعریف رهبری را درک کرده باشید و همچنین متوجه شده باشید که مزایای مهارتهای تأثیرگذار در رهبری چیست. در ادامهی مطلب یاد میگیرید که
چگونه رهبر خوبی شوید!
تبدیل شدن به رهبر خوب به زمان، فرایند طولانی و تجربهی بالا نیاز دارد. برخی از افراد تمام شغل خود را برای مطالعه و شناسایی مواردی صرف میکنند که به منظور تبدیل شدن به رهبری خوب لازم است؛ با این حال، میتوانید مهارتهای ابتدایی لازم را برای رهبری بسازید و شیوهی مدیریتی شخصی خود را با گامهای زیر اصلاح کنید:
۱. مربی پیدا کنید
مربی میتواند در پیدا کردن اینکه روشهای مؤثر رهبری چیست به شما کمک کند. آنها میتوانند با شما برای شناسایی نقاط قوت و ویژگیهای مربوط و چگونگی اجرایی کردن آنها کار کنند؛ همچنین، میتوانند در تعیین اهداف کمک کنند تا حوزههایی را که در آنها به بهبود نیاز دارید، توسعه دهید. میتوانید از شرکت فعلی خود، مشاغل قبلی یا از شبکهی افراد حرفهای خود مربی پیدا کنید.
۲. تحقیق کنید
منابع بیشماری مانند کتاب، مقالات و پادکست وجود دارند که میتوانید برای تبدیل شدن به رهبر تأثیرگذار از آنها استفاده کنید؛ بهعلاوه، میتوانید درمورد رهبرانی که تحسینشان میکنید، تحقیق کنید تا دریابید که چه مهارتهایی داشتهاند و چگونه برای رسیدن به اهداف خود آنها را پیادهسازی کردهاند. تحقیق کردن هم در فهم اینکه تعریف رهبری چیست و هم چگونه یک رهبر خوب شوید به شما کمک میکند.
۳. تمرین کنید
اگر میخواهید به توسعهی عادات خوب رهبری ادامه دهید، آنها را تمرین کنید. تمرین به شما کمک میکند تا همچنان شناسایی کنید که چه عواملی مؤثر هستند و کجا میتوانید برای پیشرفت کردن، بیشتر یاد بگیرید.
۴. دورههای آموزشی بگذرانید
دورههای آموزشی رهبری بسیاری، به صورت آنلاین و حضوری وجود دارند، از جمله سمینارهای گروهی و دورههای تکنفری. گذراندن دورههای آموزشی به شما کمک میکند تا با تعریف رهبری چیست و مفاهیم جدید در رهبری بهتر آشنا شوید و چگونگی اجرای آن را تمرین کنید. میتوانید از سازمان خود جویا شوید که دورهی رهبریای دارد یا خیر.
۵. شیوهی رهبری خود را پیدا کنید
مطالعه و شناسایی شیوههای رهبری که برای شما، سازمان و تیمتان مناسب هستند، کمک بسیاری به شما میکند. بیشتر رهبران با تغییرات تیم خود، ترکیبی از روشهای مختلف را به کار میگیرند.
۶. از دیگران بازخورد بگیرید
همان گونه که افراد در مورد عملکرد خود باید به طور مرتب بازخورد بگیرند، شما نیز میتوانید از تیمتان بخواهید که بازخوردهای سازندهای را ارائه دهند تا در پیشرفت کردن کمکتان کنند. اعضای تیم شما باید بتوانند آنچه را برایشان مفید است، بشناسند و پیشنهادهایی را برای بهبود آن ارائه دهند؛ پس از آن، میتوانید این بازخوردها را به کار بگیرید تا رهبر بهتری باشید.
رهبری، مهمترین موضوع تو حوزه فرهنگ سازمانی و روابط انسانیه. سبک رهبری، تعیینکننده جو حاکم بر سازمان و نحوه تعامل رهبر با نیروهای کاری و زیردستاش هست. به عبارت دیگه، لازمه که با توجه به شرایط محیط سازمان (اهداف و چشمانداز) و توانایی و تجربه نیروهای کاری، سبکهای رهبری مختلفی رو پیاده کرد.
مثلاً وقتی شرایط بحرانی برای سازمان پیش آمده و از طرفی نیروهای کاری متخصص داریم، با سبک رهبری مشارکتی خیلی بهتر میتوانیم آن مشکل راحل کنیم. اما اگه تو همین شرایط بحرانی، نیروهای کاری کمتجربه و تا حدودی توانمند (اما غیرمتخصص) داریم، با سبک رهبری مشارکتی نمیتوانیم موفق بشویم و لازمه که سبک رهبری اقتدارگرانه را پیش بگیریم تا زودتر مشکل موجودحل بشود.
نتیجهگیری
پاسخهای بسیاری برای سؤال رهبری چیست در سازمانها وجود دارد، اما هر سازمانی باید توصیف شفاف خود را از مفهوم رهبری ارائه دهد؛ این توصیف میتواند در طول زمان دچار تغییر و تکامل شود؛ با این حال، داشتن یک تعریف پایهای از رهبری بهتر از آن است که هیچگونه تعریف سازمانیای از آن وجود نداشته باشد.
نویسنده: حسن گودرزی سروش عارضه یاب و چابک ساز سازمان برگرفته از کتاب های خود رهبری اثر اندرو برایانت و کانون ارزیابی و توسعه مدیران ترجمه مسعود سلطانی