Dripping faucet & HR management

شیر آب رو محکم نبندیم؛ چکه کردن هم خوب است!

امروز مطلبی قابل تأمل خواندم به قلم صمیمانه ی آقای دکتر علیرضا کوشکی جهرمی، استاد مدیریت دانشگاه علامه طباطبائی تهران، با عنوان «شیر آب رو محکم نبندیم؛ چکه کردن هم خوب است!» که مشخصاً چکیده ذهن خلاق و حاصل بینش عمیق ایشان نسبت به وقایع اطراف خود می باشد. آشکار است که تعمیم و گره زدن رویدادهای روزانه به رفتارهای انسانی و سازمانی و استخراج استدلال های کاربردی، استعدادی والا را می طلبد که بر دانش و تجربه تکیه دارد. مطالعه چند باره ی این مقاله خالی از لطف نیست و می توان آثار و نشانه های این چکه کردن و عدم آن را در اطراف خود مشاهده نمود. ایشان مطلع مقاله را چنین آغاز می کنند: 


«برف و یخ بندون که میشد و دمای هوا میرفت به سمت منفی، تقریبا همه خونه ها واسه اینکه آب توی لوله ها یخ نزنه و نترکه و و بعدش مجبور نشن یه عالمه مصیبت و گرفتاری تحمل کنن، شیر آب رو  همیشه یه کم باز میذاشتن. اونایی که تجربه تلخ یخ زدگی و ترکیدن  لوله ها داشتن یا یه مقدار عاقل تر و آینده نگر تر بودن، وآشر شیر آب رو دستکاری میکردن تا اگه یادشون هم میرفت یا کسی میومد خونشون و در جریان این ماجرا نبود بازهم لوله ها دچار مشکل یخ زدگی نشه.»

مقاله «معجزه در جریان گذاری کارکنان» را بخوانید

من که زاده شهری کوهستانی و سردسیر در آذربایجان هستم، بارها این موضوع را مشاهده کرده بودم ولی هیچ وقت به نکاتی که می توان از ورای این موضوع استنباط نمود، توجهی نداشتم. این نگاه انتقادی منجر به مباحثی شیرین و جالب می شود که ایشان چنین ادامه می دهند:

«یه ترفند کاملا حرفه ای و جالب: با یه اقدام خیلی ساده و ضرر کوچیک (هدر رفت جزئی آب)  میتونیم جلوی یه مصیبت بزرگ (شامل ترکیدن لوله، کندن کف و دیوار ساختمان، تعویض لوله های آب و … ) رو گرفت و حتی سوپاپ اطمینان (برداشتم واشر) هم برای اطمینان کامل میشه داشت.

با خودم فک کردم چقدر زیاد همه آدم ها از جمله کارکنان و مدیران سازمان ها به این مهارت و ترفند سفت نبستن شیر تو رفتارشون نیاز دارن؛ اصلا به نظرم میتونه یه شایستگی عمومی باشه.»

اینجا بود که برق سه فاز از کله ام پرید. به قول خارجی ها «وآآآآآآآآآآآآآآآو!!». مثال های مختلفی در کار و زندگی جلوی چشمم آمد. یادم آمد در جلسه ای در مخالفت با اعمال کنترل های شدید، پافشاری می کردم که فضا باید کمی برای «دودر کردن»، «تنبلی» و «پیچاندن» کارکنان باز باشد تا به مصائب بزرگ منتهی نشود یا به پیمانکاران امور خدمات و پشتیبانی کمی بیشتر پرداخت کنیم تا خیانت در امانت نکنند یا از برخی معایب و اشتباهات به عمد چشم پوشی کنیم تا فرصت اصلاح و حفظ احترام متقابل کماکان برقرار باشد. در حوزه زندگی هم به این فکر می کردم که آدم باید کمی نسبت به اطرافیان گذشت بیشتری داشته باشد یا به عبارتی کمی بیشتر «کم بیآورد» یا در بازار سرمایه هم شاید اصطلاح «حد ضرر» در معاملات آیا می تواند معادل این معنا باشد! (یعنی کمی ضرر را تحمل می کنیم، تا سود بیشتر و با ریسک کمتری کسب کنیم). کنجکاو شدم که آیا این مثال ها منطبق با مفهوم فوق است یا خیر! از این رو، به خواندن مثال های اشاره شده توسط ایشان پرداختم…

«با چند تا مثال ساده این ترفند و شایستگی رو توضیح میدم خدمتتون…

فرض کنید که شما یک مدیر هستید و کاملا هم حق در این موضوع از جانب شماست. وقتی با پیشنهادی متفاوت و شاید به دردنخور و حتی مخرب از طرف شخص دیگری مواجه میشین، اگر شیر آب کاملا بسته و سفت باشه با رویکردی که کاملا منطقی و صلاح شرکت هم هست، مخالفت جدی و طرف رو از میدون میندازید بیرون. شما بهتر میدونید که هر چیز منطقی الزاما درست نیست و معمولا همیشه بین صلاح و مصلحت فاصله وجود دارد. ولی اگر شما به عنوان مدیر اجازه بدید یه مقدار طرف مقابلتون نفوذ روی شما داشته باشه و حرفش رو بپذیرید؛ یعنی به این سطح از درک برسیم که مصلحت اندیشی کنیم و فقط دنبال صلاح نباشیم و به کار درست هم احترام بذاریم و صرفا توجهمون به کار منطقی نباشه، دیگه لوله ای یخ نمیزنه و اون آدم میشه پیرو و مرید شما و این فرصت برای شمای مدیر مهیاست که به عنوان یک رهبرحرفه ای، نفوذ کامل روی افراد توی شرایط سخت رو داشته باشین.

مدیرایی که توی مرامشون اینه که در زمان هایی که  حق کاملا با خودشون هست بازم میگن شما هم درست میگین، از این زاویه هم میشه بهش نگاه کرد، اینا خود عشقن و قابل احترام تا ابد. یعنی یه ضرر کوچیک و هوشمندانه رو قبول میکنن تا جلوی ضرر بزرگتر گرفته بشه و دارن صلاح و مصلحت رو کاملا متعادل و حرفه ای کنار هم نگه میدارن».

«یادتون هست بعضی ها که حرفه ای بودن؛ واشر رو دستکاری میکردن تا حتی زمان فراموشی هم دچار مشکل نشن؟ اگه از من بپرسن این اطمینان رو چطور میشه ایجاد کرد؟* میگم هر وقت دارید در خصوص یک اتفاق مهم تصمیم میگیرید و کاملا بر اساس خواسته ها و منویات شما همه کارها داره جلو میره، یعنی ریسک یخ زدن و ترکیدن خیلی بالاست و مرتب باید بررسی کنیم ببینیم چقدر نظرات اطرافیان و ذینفعان رو هم دخیل دونستیم. پس سوپاپ اطمینان و شیر بدون واشر اینجا میشه؛ چک کردن و اطمینان دائم از توجه به نظرات و خواسته های دیگران هرچند که غیر منطقی هم باشه».

تله هِنریسم چیست و چه کاربردهایی در سازمان دارد؟

مثال بعدی:

«شما تشریف بردید برای تفریح توی دل طبیعت و یه آتیش درست کردید. قاعدتا فرزند شما  باید بره هیزم و چوب جمع کنه تا آتیش بشه یه آتیش واقعی و دوام بیاره. بچه کوچیک شما یه لیوان آب دست گرفته و میگه من میخوام آب بریزم رو آتیش. والدینی که حرفه ای هستن و تکنیک سفت نبستن کامل شیر رو بلدن، اجازه میدن یه مقدار آب روی آتیش بریزه و بعد این فرصت مهیا میشه که بچه رو  بفرستن یه عالمه هیزم جمع کنه و تا خود شب آتش پرحرارت داشته باشن. آب ریختن روی آتیش منطقی و صلاح نیست ولی والدین حرفه ای با این ترفند کار درست و مصلحتی رو انتخاب میکنن و جواب هم میگیرن».

با خواندن مثال ها بسیار خوشحال شدم که برداشتم از مفهوم «سوپاپ اطمینان» یا «شیرِ چکه کن» یا «واشر شیر آب» یا اگر جسارت کنم؛ «حد ضرر» آنچنان هم بی جا نبوده و مهمتر اینکه در زندگی و کار، بعضاً به کار برده ام و چقدر می شود در سایر موضوعات و زمینه ها نیز استفاده نمود! در انتهای مقاله، آقای دکتر کوشکی خوانندگان را دعوت می کند تا به یک سوال مهم فکر کنند:«شما کجاها تونستید به این شیوه عمل کنید و اجازه نفوذ حتی محدود دیگران در شرایط غیرمنطقی هم بدید و مکانیزمی داشته باشید تا زمان هایی هم که یادتون میره؛ بازم این سیستم جلوی مصیبت بزرگتر رو بگیره؟ (دقیقا مثل ترفند دستکاری واشر شیر آب)»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *