همه در مصاحبه ها عصبی هستند و استرس دارند؛ برخی زیاد برخی کم. به یاد داشته باشید که کار مصاحبه هم برای مصاحبه کننده دشوار است. به طور کلی سعی کنید خوش بین و مثبت اندیش باشید. هرگز منفی نگر نباشید. پاسخهای خود را تمرین و آنها را زمانبندی کنید. هرگز بیش از 2 دقیقه مستقیماً صحبت نکنید. سعی نکنید پاسخ ها را کلمه به کلمه حفظ کنید. از پاسخ هایی که در این مقاله ارائه شده است فقط به عنوان راهنما استفاده کنید و از بیان افکار و کلمات خود نترسید. برای اینکه مفاهیم کلیدی را به یاد آورید، برای هر جواب، چند کلمه کلیدی را یادداشت و چند بار مرور کنید. پاسخهای خود را مرتباً تکرار کنید، چرا که آنها به طور خودکار در مصاحبهها به کمک شما خواهند آمد.
همانطور که در این مقاله خواهید خواند، مهم ترین استراتژی در مصاحبه و در تمام مراحل جستجوی شغلی شما، چیزی نیست جز این که دریابید که کارفرماها چه می خواهند، و به آنها نشان دهید چگونه می توانید به آنها کمک کنید تا آن را بدست آورند. راز کلیدی این است که آنچه یک کارفرما از کاندیدای ایده آل خود می خواهد را پیدا کنید و سپس نشان دهید که چگونه این شرایط را دارید. به عبارت دیگر، شما باید توانایی های خود را با نیازهای کارفرما مطابقت دهید. شما باید آنچه را که خریدار می خرد را به او بفروشید. شما باید ثابت کنید که همان کالایی است که خریدار می خواهد. (اگر میخواهید در آن شرکت استخدام شوید فقط مواظب باشید خود را بیشتر از آنچه که می خواهند نشان ندهید!) برای انجام این کار، قبل از اینکه بدانید در پاسخهایتان بر چه چیزی تأکید کنید، باید بدانید که خریدار چه چیزی را میخرد و به دنبال چه چیزی است. و بهترین راه برای انجام این کار این است که از خودتان چند سوال اساسی بپرسید.
با خواندن دو سوال زیر خواهید دید که چگونه این موضوع را به طرز ماهرانه ای بیان کنید. اما جدای از اینکه چگونه آن کار را انجام می دهید، باید این استراتژی را بیش از هر چیز به خاطر بسپارید: قبل از اینکه شایستگی های خود را آشکار کنید، باید از آنچه کارفرما بیشتر می خواهد، ایده ای در ذهن داشته باشید. هنگامی که بدانید او چه می خواهد، سپس می توانید شایستگی ها و توانمندی های خود را به عنوان کلید قفل گشای آن موقعیت شغلی ارائه دهید. علاوه بر این، دو استراتژی مهم دیگر وجود دارند که عبارتند از اول نقاط ضعف را به نقاط قوت تبدیل کنید. دوم قبل از پاسخ دادن به هر سوالی فکر کنید. مکث و تأمل برای جمع آوری افکارتان از ویژگی های بارز یک فرد متفکر است.
به عنوان یک تمرین روزانه، خوشبین و مثبت اندیش بودن را تمرین کنید. برای مثال، سعی کنید رویدادها و موقعیتهایی را که معمولاً منفی میبینید، مثبت کنید. این کار برای تقویت مهارت های فروش شما ضروری است. بهترین فروشندگان و همچنین بهترین کاندیداهای مصاحبه که مقبول افتاده اند، به نظر می رسد که به طور طبیعی خوشبین هستند و می توانند با مردم کار کنند. با تمرین روزانه برای خوشبین بودن، سطح جذابیت خود را به طرز چشمگیری افزایش خواهید داد.
صادق و راستگو باشید و از دروغ بپرهیزید
دفتر یادداشتی به همراه داشته باشید و بلافاصله بعد از هر مصاحبه یادداشت کنید که چه کاری را درست انجام داده اید، چه چیزی می تواند کمی بهتر شود، و چه اقداماتی را باید در تماس بعدی انجام دهید. سپس آن مراحل را مد نظر قرار دهید. مانند 95 درصد افرادی نباشید که می گویند چیزی را پیگیری می کنند، اما هرگز آن کار را نمی کنند.
ممکن است فکر کنید که پاسخ به سؤالات زیر غیرکاربردی است و به ندرت با مواردی که در مصاحبه های واقعی از شما سؤال می شود مطابقت دارد. سوالات و پاسخ ها به گونه ای طراحی شده اند که تا حد امکان خاص و واقعی باشند. اما در واقع باز هم نمی تواند هزاران سوال احتمالی را پیش بینی کند و برای تمامی موارد پاسخ متقنی داشته باشد. مهم این است که به طور کامل با استراتژی های اصلی پشت هر پاسخ آشنا شوید. مهم این است که چند کلمه کلیدی را به خاطر بسپارید تا در مواقع ضروری فوراً بهترین پاسخ را برای سؤالات مختلف در چنته داشته باشید. اگر این کار را انجام دهید و از اصولی که در اینجا ارائه شده است پیروی کنید، طبیعتاً عملکردتان بهتر خواهد شد.
سوال اول: در مورد خودتان بگویید؟
هشدار: مراقب باشید، حدود 80٪ از تمام مصاحبه ها با این سوال معصومانه شروع می شود. اگر چه ظاهری ساده دارند اما در باطن بسیار فریبنده است. بسیاری از کاندیداها که برای این سوال آماده نیستند، خود را به این ور و آن ور زدن، مرور داستان زندگی خود، تشریح تاریخچه کاری یا مسائل شخصی به صلابه می کشند.
بهترین پاسخ: از زمان حال شروع کنید و بگویید چرا برای این موقعیت واجد شرایط هستید. به یاد داشته باشید که کلید همه مصاحبه های موفق این است که شرایط خود را با آنچه مصاحبه کننده به دنبال آن است مطابقت دهید. به عبارت دیگر، شما باید آنچه را که خریدار میخرد را بفروشید. این تنها و مهمترین استراتژی در جستجوی شغل است.
بنابراین، قبل از اینکه به این سوال یا هر سوالی پاسخ دهید، لازم است که بزرگترین نیاز، خواسته، مساله یا هدف مصاحبه کننده خود را کشف کنید. اگر این کار را کنید، ابتکار عمل با شما خواهد بود. برای انجام این کار، شما باید این دو مرحله را انجام دهید:
- تمام کارها، جستجوها، تمرین ها و غیره را که می توانید قبل از مصاحبه انجام دهید تا خواسته ها و نیازهای این کارفرما را کشف کنید، انجام دهید (نیازهای عمومی صنعت یا شرکت را در نظر نگیرید)
- هر چقدر زودتر بتوانید در مصاحبه، توضیح کامل تری از آنچه که این موقعیت شغلی نیاز دارد، بخواهید، به نفع شماست. مثلاً میتوانید بگویید: «من تعدادی دستاورد و تجارب ویژه دارم که میخواهم در مورد آنها به شما بگویم، اما چون میخواهیم از زمان به بهترین شکل استفاده کنیم، تمایل دارم در ابتدا در مورد نیازهای شما صحبت کنم. آیا می توانید در مورد مهم ترین اولویت های این موقعیت شغلی توضیح بدهید؟ تنها چیزی که می دانم (از استخدام کننده شنیدم، در آگهی استخدامی خواندم، در سایت شما دیده ام و غیره) این است که …».
سپس، همیشه با یک سوال دوم و احتمالاً سوم ادامه دهید تا نیازهای او را بیشتر ترسیم کنید. با کمال تعجب، معمولاً این سؤال دوم یا سوم است که مشخص می کند مصاحبه کننده بیشتر به دنبال چه چیزی است. ممکن است به راحتی بپرسید، «و علاوه بر آن؟…» یا، آیا چیز دیگری برای موفقیت در این موقعیت شغلی ضروری است؟:
این کار در ابتدا آسان یا عادی به نظر نمی رسد، زیرا پاسخ دادن به سؤالات راحت تر است، اما تنها در صورتی که خواسته ها و نیازهای کارفرما را کشف کنید، پاسخ های شما منطقی تر خواهد بود. قبل از دادن پاسخ، پرسیدن این سوالات کلیدی را تمرین کنید، این روش طبیعیتر به نظر میرسد و شما از سایر نامزدهای شغلی که با آنها رقابت میکنید کیلومترها جلوتر خواهید بود.
پس از این کشف کردید که کارفرما به دنبال چه چیزی است، توضیح دهید که چرا نیازهای این شغل مشابه کارهایی است که قبلاً در آنها موفق بوده اید و تجربه دارید. حتماً با مثال، مسئولیتها و بهویژه دستاوردهایتان را توضیح دهید، تا نشان دهید که در تطابق با موقعیت شغلی مد نظر هستید.
سوال دوم: بزرگترین نقطه قوت شما چیست؟
هشدار: به نظر می رسد این سوال مانند شمشیر دو لبه است، اما کاملاً آماده باشید. شما نباید خودخواه یا مغرور به نظر برسید. البته این جا، زمان فروتنی و تواضع هم نیست.
بهترین پاسخ: می دانید که استراتژی اصلی شما این است که قبل از پاسخ دادن به سوالات، ابتدا بزرگترین خواسته ها و نیازهای مصاحبه کننده را کشف کنید. و از سوال 1، شما می دانید که چگونه این کار را انجام دهید. قبل از هر مصاحبه ای، باید فهرستی از بزرگترین نقاط قوت خود را تهیه کنید. شما همچنین باید یک یا دو مثال خاص داشته باشید که نقطه قوت شما را نشان می دهد و از بین جدیدترین و چشمگیرترین دستاوردهای شما انتخاب شده باشد. شما باید این لیست از بزرگترین نقاط قوت خود و نمونه های مربوط به دستاوردهای خود را آنقدر به حافظه بسپارید که حتی بتوانید در خواب هم آنها را به یاد بیاورید. سپس، وقتی که بزرگترین خواسته و نیازهای مصاحبه کننده را کشف کردید، می توانید منطبق ترین دستاوردها را از لیست خود انتخاب و ارائه کنید. به عنوان یک چارچوب کلی، 10 ویژگی مطلوب و خوش آب و رنگی که همه کارفرمایان دوست دارند در کارکنان خود ببینند عبارتند از:
- سابقه محرز شده از یک یا چند موفقیت و دستاورد. به خصوص اگر دستاوردهای شما با بزرگترین خواسته ها و نیازهای کارفرما مطابقت داشته باشد
- هوشمندی، توان مدیریت، کیاست، قوت قضاوت
- صداقت، راستگوئی، نجابت
- تناسب خوب با فرهنگ سازمانی، راحت و انطباق پذیر، کسی که به خوبی با تیم مصاحبه کننده هماهنگ شود
- دوست داشتنی، دارای نگرش مثبت و حس شوخ طبعی
- مهارت های ارتباطی خوب
- فداکاری و دارای تمایل برای تلاش و کار بیشتر برای دستیابی به اهداف
- دارای اهداف روشن و مشخص
- دارای اشتیاق و انگیزه بالا
- با اعتماد به نفس، سالم و دارای توان رهبری
سوال سوم: بزرگترین نقطه ضعف شما چیست؟
هشدار: مراقب باشید، این یک سوال خطرناک است که برای کوتاه کردن لیست نامزدها استفاده می شود. هر گونه اعتراف به یک نقطه ضعف یا عیب برای شما یک نمره بیست برای صداقت شما، ولی یک نمره صفر برای مصاحبه به همراه دارد.
پاسخ قابل قبول این است که یک نقطه قوت را به عنوان نقطه ضعف پنهان کنید. مثلاً «من گاهی اوقات خیلی به افرادم فشار میآورم. من دوست دارم با حس فوریت کار کنم.» این استراتژی بهتر از پذیرش یک ضعف است، اما آنقدر عمومی شده است که برای هر مصاحبه کننده با تجربه ای شفاف بوده و از چشمش پنهان نمی ماند.
بهترین پاسخ: با توجه به این که از قبل توضیح کاملی از نیازهای مصاحبه کننده خود دارید، به مصاحبه کننده اطمینان دهید که نمی توانید به چیزی فکر کنید که مانع عملکرد عالی شما در این موقعیت شغلی شود. بعد از گفتن آن به سرعت قوی ترین مدارک و مستندات از توانمندی های خود را ارائه کنید. مثلاً بگویید «هیچ کس کامل نیست، اما بر اساس آنچه در مورد این موقعیت شغلی به من گفتید، من معتقدم که یک رقابت فوق العاده خواهم داشت. من می دانم وقتی افراد را استخدام می کنم، بیشتر از همه به دنبال دو چیز هستم. آیا آنها شایستگی و انگیزه انجام آن کار را به خوبی دارند؟ همه چیز در زمینه من نشان می دهد که من هم شایستگی و هم میل شدیدی برای رسیدن به برتری و موفقیت در هر کاری دارم. بنابراین میتوانم صادقانه بگویم که هیچ مانعی نمیبینم که حتی کوچکترین چالش را برای نرسیدن به اهداف این شغل و تکمیل موفقت آمیز آن ایجاد کند.»
اگر شما هنوز اطلاعات کافی در مورد موقعیت شغلی ندارید که بتوانید چنان مقتدرانه در مورد تطابق و تناسب خود بگویید، استراتژی جایگزین این است که به جای اعتراف به نقطه ضعف، آنچه را که بیشتر و یا کمتر دوست دارید را توصیف کنید، مطمئن شوید که آنچه بیشتر دوست دارید با مهمترین شرایط برای موفقیت در موقعیت مطابقت دارد و آنچه که کمتر دوست دارید ضروری نیست.
مثلاً فرض کنید برای شغل فروشندگی درخواست داده اید. در این صورت شاید گفتن چنین چیزی کمک کننده باشد: «اگر انتخابی به من داده شود، من دوست دارم تا آنجا که ممکن است زمان بیشتری را در مقابل مشتریان بالقوه خود بگذرانم، نه اینکه پشت میز کارهای اداری را انجام دهم. البته من مدت ها پیش اهمیت تشکیل پرونده را به درستی یاد گرفتم و این کار را با قلبم انجام می دهم. اما کاری که من واقعاً دوست دارم انجام دهم این است که بفروشم.»
سوال چهارم: در مورد کاری که انجام دادید یا نتوانستید انجام دهید و اکنون کمی از آن احساس شرمندگی می کنید بگویید؟
هشدار: سؤالاتی مثل همین سوال وجود دارد که پرسیدن آن ربطی به مصاحبه کننده ندارد. ولی اگر بخواهید پاسخ دهید که «به شما ربطی ندارد»، خب، قطعاً نمی توانید. برخی از مصاحبهکنندهها این سوال را میپرسند چون احتمال می دهند که به چیزی اعتراف میکنید، اما اگر نکنید، حداقل میفهمند که شا چگونه فکر میکنید. برخی از نامزدهایی که آماده نیستند، از این سوال آشفته می شوند، احساسات خودشان را از زندگی شخصی و یا شغلی تخلیه میکنند، شاید در مورد پدر و مادر، همسر، فرزند و غیره ابراز پشیمانی کنند. همه این پاسخها میتوانند فاجعهبار باشند.
بهترین پاسخ: مانند عیب ها و ضعف ها، هرگز به پشیمانی اعتراف نکنید. اما طوری نشان ندهید که انگار شما هم چوب لای چرخ سوال می گذارید. بهترین استراتژی این است که بگویید که پشیمان نیستید، سپس یک اصل یا عادتی را که به طور منظم برای روابط انسانی سالم انجام می دهید، اضافه کنید. مثلاً با مکث کردن نشان دهید که تأمل کنید، گویی این سوال هرگز به ذهن شما خطور نکرده است. سپس بگویید «می دانید، من واقعاً نمی توانم به چیزی فکر کنم.» (دوباره مکث کنید، سپس اضافه کنید): «من اضافه میکنم که بهعنوان یک اصل مدیریتی کلی، دریافتهام که بهترین راه برای جلوگیری از پشیمانی، اجتناب از ایجاد پشیمانی در وهله اول است. من یک عادت را انجام می دهم که در این زمینه کمک زیادی به من می کند. در پایان هر روز، رویدادها و مکالمات روز را به صورت ذهنی مرور می کنم تا نگاهی دوباره به افراد و تحولاتی که با آنها درگیر بودم و هستم بیاندازم و احساس آنها را مجدداً بررسی کنم. گاهی اوقات چیزهایی را می بینم که نیاز به پیگیری بیشتری دارند، خواه یک دست کشیدن ساده به شانه های همکار، یا شاید یک گپ و گفتگوی چند دقیقه ای در دفتر کار برای حصول اطمینان از اینکه ما در مورد چیزها شفاف هستیم. من همچنین دوست دارم کاری کنم که هر فرد احساس کند عضو تیمی از نخبگان است، مثل تیم فوتبال رئال مادرید که همه کهکشانی ها آنجا جمع هستند. دریافتهام که اگر به هر یک از اعضای تیم بفهمانیم که انتظار برتری و موفقیت در عملکردشان داریم، مثلاً بگوییم که اگر طوری تلاش کنی که الگوی تیم باشی … و یا اگر کاری کنید که افراد بفهمند به احساسات آنها احترام میگذارید، بنابراین گروهی با انگیزه بالا خواهید داشت. چون تیمی که در محل کار خود سرگرمی دارد، به جای فکر کردن بر سر مسائل کوچک یا پشیمانی، برای موفقیت تلاش خواهد کرد.
سوال پنجم: چرا می خواهید کارتان را ترک کنید (یا ترک کرده اید؟)
هشدار: هرگز در مورد صنعت، شرکت، هیئت مدیره، رئیس، کارکنان، کارمندان یا مشتریان قبلی خود بدگویی نکنید. این یک قانون اساسی و نقصان ناپذیر است. هرگز منفی نگر یا منفی باف نباشید. چرا که هر تخریب و بدگویی، به سمت چشمِ خود ما باز خواهد گشت. به خصوص از کلماتی مانند «تضاد شخصیتی»، «موافق نبودم» یا سایر کلماتی که بر شایستگی، صداقت یا خلق و خوی شما سایه می اندازند اجتناب کنید.
بهترین پاسخ: اگر در حال حاضر مشغول به کار هستید و هنوز 100 درصد متعهد به ترک پست فعلی خود نیستید، از بیان آن نترسید. از آنجایی که شما شغل دارید، در موقعیت قوی تری نسبت به کسی هستید که ندارد. اما خجالتی هم نباشید. آنچه را که در یک محیط کار جدید به دنبال آن هستید را صادقانه بیان کنید. البته، همانطور که قبلاً گفته شد، اگر دانستید که این موقعیت شغلی چیست و بتوانید خواسته های خود را با آن مطابقت دهید، پاسخ شما قوی تر خواهد بود. ولی اگر در حال حاضر شغلی ندارید، هرگز در مورد اخراج شدن دروغ نگویید چون غیراخلاقی است و به راحتی برملا می شود. اما سعی کنید جهت را از سمت دلایل شخصی منحرف کنید. اگر اخراج شما نتیجه تغییر مالکیت، ادغام، تعدیل گسترده و غیره باشد، خیلی بهتر است.
اگر خود را یک حرفه ای تمام عیار و کامل نشان دهید، عملاً کاری غیرطبیعی انجام داده اید. ممکن است برای شما کمی سخت باشد، ولی اخراج خود را صریح، مختصر و بدون اینکه از خود ناراحتی بروز دهید، از منظر شرکت بیان کنید، که نشان می دهد می توانید درک کنید که چرا این اتفاق افتاده و ممکن است خودتان هم جای آنها بودید همین تصمیم را می گرفتید. این سبب می شود که وجهه شما بسیار بهبود یابد و مهمتر از همه، با این کار نشان می دهد که از رنج های ناشی از اخراج گذر کرده و بهبود یافته اید. شما تصویر خود را به عنوان یک کاندیدای درجه یک افزایش خواهید داد و یک سر و گردن بالاتر از کسانی قرار خواهید گرفت که قربانیان اخراج هستند و با کوچکترین تحریکی، لباس از تن بیرون می کنند تا زخم ها و جراحات حاصل از نبردهای قبلی خود با کارفرما را که منجر به اخراجشان شده است را محکوم کنند.
تذکر: برای تمام موقعیت های قبلی اطمینان حاصل کنید که مختصر دلایلی برای ترک کار خود آماده کرده اید. بهترین دلایل می توانند درآمد بیشتر، فرصت های بهتر، مسئولیت گسترده تر یا رشد و توسعه شغلی باشد.
سوال ششم: چرا باید شما را استخدام کنیم؟
هشدار: باور کنید یا نه، این سوال ممکن است فاتحه شما را بخواند. زیرا بسیاری از کاندیداهای شغلی برای آن آمادگی ندارند. اگر شما به تته پته بیافتید و لکنت زبان بگیرید، قافیه را باخته اید.
بهترین پاسخ: در این سوال می توانید اهمیت استفاده از روش کشف نیازهای کارفرما را به وضوح ببینید. اگر مهمترین نیازها و خواستههای کارفرما را بدانید، این سوال نقطه برتری شما نسبت به سایر کاندیداها خواهد بود، زیرا با پاسخ به این سوال، دلایل محکمتری برای استخدام شما نسبت به سایرین را ارائه میدهید که احتمالاً دلایلی هستند که مستقیماً با نیازهای کارفرما مرتبط می باشند. مصاحبه کننده چه این سوال را صریحاً از شما بپرسد یا به صورت ضمنی، بهرحال این مهم ترین سوال مصاحبه است، چرا که قبل از استخدام شما باید در ذهن خود به این سوال پاسخ مثبت بدهید. پس به ذهنتان کمک کنید و برای هر یک از آن الزامات موقعیت شغلی که بررسی کرده بودید، دلیلی بیاورید که نشان دهد شما توانایی برآورده کردن آن را دارید.
به طور مثال بگویید: «با توجه به درکی که از نیازهای شما پیدا کرده ام، شما در درجه اول به دنبال شخصی هستید که بتواند بازاریابی و فروش محصولات جدید شما را مدیریت کند. همانطور که گفتید به فردی با سابقه قوی در فروش نیاز دارید. تقریباً تمام دوران حرفهای خود را به این کار گذراندهام و 12 سال تجربه در این زمینه به دست آوردهام. من معتقدم که ارتباطات، روشها، اصول و تکنیکهای مدیریت موفق را به همان اندازه که هر فردی در صنعت ما میتواند داشته باشد، دارا هستم و میدانم.» می توانید در ادامه اضافه کنید که «همچنین شما به کسی نیاز دارید که بتواند کانال های توزیع محصولات را گسترش دهد. در کار قبلی، با استفاده از ایده های تبلیغاتی مبتکرانه من، تعداد فروشگاه هایی که محصولات ما را می فروختند، دو برابر و سپس سه برابر شد. من اطمینان دارم که می توانم همین کار را برای شما انجام دهم. از طرف دیگر شما به کسی نیاز دارید که به فروش مجازی تان کمک کند، کسی که بلد باشد در فضای مجازی و رسانه ها عمومی، مستقیم محصولات را بفروشد. در این کار نیز، من معتقدم که دقیقاً همان تجربه ای را دارم که شما نیاز دارید. در پنج سال گذشته، من فروش محصولات سفارشی شرکت خود را از 600 میلیون تومان به 8 میلیارد تومان افزایش دادم و اکنون دومین فروشنده آن محصولات در کشور هستیم.» و غیره و غیره و غیره. هر یک از این قصه هایی که می بافید گل هایی است که امتیاز شما را بالا میبرد.